دانشگاه

بالاخره اینقدر دس دس کردم تا پول این ترم دانشگام ردیف نشد ۴ ترم رفتم حالا پول ندارم بقیشو برم دنبال کار گشتما بقرآن کار پیدا نمیشه همش شده تعدادی جوان با روابت عمومی بالا جهت کار بازار یابی خوب آخه این انصافه بازم خدارو شکر شبا بیکار نیستم ستاره زیاده واسه شمردن .

رفتم تو ۱ شرکت تو جردن

افشین وارد شرکت میشود

افشین : سلام خانوم واسه آگهیتون اومدم

خانوم منشی : سلام خوش آمدین تشریف داشته باشین چشم

بعد از دادن فرم و پر کردن آن

خانوم منشی : بفرمایید تو این اطاق

افشین : همین اوطاق روبرو ؟

خانوم منشی : بله مگه اونجا چنتا اوطاق هستش

افشین : شهرستانی ( اینو تو دلم گفتم )

آقای رییس : سلام

افشین : با خود شیرینی سلام

آقای رییس بالاخره با کلی چرب زبونی از ما ۱۰۰۰۰ هزار تومن گرفت که به ماها (کسایی که واسه استخدام رفته بودیم ) که کارو به ما یاد بدن بعدم ۱ کاره نیمه وقته که ماهی ۲۰۰۰۰۰ هزار تومن حقوق ثابت داره با بیمه و .....

افشین : جان اجب شرکت باحالیه با خوشحالی خداحافظی میکنم انگار خیلی زرنگم

بعد ها فهمیدم که شرکت الکی بود و آدمو میزاشت سر کار و فقط با همون ۱۰۰۰۰ هزار تومن ها که شاید تو ماه تقریبا میشد حدود ۷۰۰۰۰۰۰ تومن خودشو جم میکرد ما هم بعد از ۱ ماه دست از پا دراز تر برگشتیم .

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد